گاوم تو ئی!!!
ظل السلطان در هنگام حکمرانی اصفهان ، حسینقلی خان بختیاری را که یکی از
سرانایل بختیاری بود به اصفهان دعوت کرد . روزی که حکمران و مهمان با جمعی از
بزرگان شهر در تالار قصر نشسته بودند ، مردی از اتباع ( رعایا ) حسینقلی خان با
سر و پای برهنه وارد شد و سلام کرد . خان سر برداشت و چون سر و وضع او را دید ,
خشمگین شده و گفت : برای چه به شهر آمده ای؟ مرد گفت : برای زیارت شما !
خان گفت : احمق خر و گاو و گوسفند ها را رها کرده ای و چندین فرسخ پیاده راه
آمده ای برای زیارت من ؟
مرد لر تعظیمی کرد وگفت : « خان ! خرم توئی ، گاوم توئی ، گوسفندم توئی . »
نقل از دهخدا (امثال و حکم )